يک لحظه سکوت کرد و حرفش را خورد, بغضي نفس و گلوي او را آزرد
...مي خواست که عشق را نمايان نکند، اشک آمد و باز آبرويش را برد
نظرات شما عزیزان:
يک لحظه سکوت کرد و حرفش را خورد, بغضي نفس و گلوي او را آزرد
...مي خواست که عشق را نمايان نکند، اشک آمد و باز آبرويش را برد
نظرات شما عزیزان: